خبرگزاری مهر، گروه بین الملل -سالار نامدار وندائی: «نظم بین المللی» مجموعهای از ترتیبات، مقررات و مناسبات نوشته و نانوشته بین بازیگران عمدهای است که سیاست بین المللی را ایجاد و مدیریت میکنند. طی دورههای تاریخی متعدد، نظمهای بین المللی متعددی ظهور و افول داشتهاند و «جنگ» مهمترین عامل در تغییر هندسه نظمهای جهانی در طول تاریخ بوده است. آخرین بار نظم بین المللی چندقطبی در اثر جنگ جهانی دوم و اثرات ناشی از آن دچار تغییرات اساسی شد. اتحاد جماهیر شوروی سابق به همراه ایالات متحده آمریکا که اردوگاه فاتحان جنگ جهانی دوم را تشکیل میدادند، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کردند و نظم جهانی دوقطبی را شکل دادند. در طول تمام سالهای جنگ سرد، نظم بین المللی دوقطبی بر جهان حاکم بود و کشورها لاجرم در یکی از دو اردوگاه شرق یا غرب تعریف میشدند. در این چارچوب اگرچه جنبشهایی مانند «عدم تعهد» یا کشورهای خارج از دو بلوک شرق و غرب شکل گرفتند اما مدیریت بین المللی عمدتاً در اختیار دو بلوک شرق و غرب به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا قرار داشت.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده آمریکا زمینه را برای ایجاد یک نظم بین المللی تک قطبی و تثبیت هژمونی خود بر تمام شئون جامعه بین المللی مناسب دید. در این دوره شاهد تلاشهای ایالات متحده برای مدیریت مناقشات بین المللی، صدور ارزشهای آمریکایی مانند لیبرال دمکراسی در چارچوب مفاهیمی مانند جهانی شدن و راه اندازی جنگ و حرکتهای ساختگی مانند انقلابهای رنگی برای اسقاط نظامهای سیاسی مخالف و استقرار دولتهای همسو با منافع ایالات متحده هستیم. اما اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه از تلاشهای ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی اش برای ایجاد و تثبیت یک نظم بین المللی تک قطبی، شاهد نشانههای زوال نظم بین المللی آمریکا محور و شکل گیری یک نظم بین المللی جدید هستیم. پس از گذشت بیش از دو دهه از تلاشهای ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی اش برای ایجاد و تثبیت یک نظم بین المللی تک قطبی، شاهد نشانههای زوال نظم بین المللی آمریکا محور و شکل گیری یک نظم بین المللی جدید هستیم. موضوعی که در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی مکرراً و تحت عناوین و مفاهیمی مانند؛ «تغییر در هندسه نظم جهانی»، «پیچ تاریخی»، «ظرفیت درون زا»، «عمق استراتژیک» و غیره مورد توجه و تمرکز قرار گرفته است. در این یادداشت تلاش خواهد شد تا با واکاوی «نشانه های» تغییر در نظم بین المللی موجود، «ویژگی های» نظم جدید و در حال ظهور بین المللی مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.
*نشانههای تغییر در نظم بین المللی موجود
این واقعیت وجود دارد که ایالات متحده آمریکا هیچ گاه نتوانست نظم بین المللی تک قطبی مطلوب خود را بصورت کامل مستقر کند و ازجمله دلایل این ناکامی شکل گیری حرکتهایی مانند انقلاب اسلامی و متعاقباً محور مقاومت است. بعنوان مثال در سال ۲۰۱۱ وقتی ایالات متحده به همراه متحدان غربی و منطقهای اراده میکند تا نظام سیاسی مخالف خود در سوریه را ساقط و یک دولت همسو و دست نشانده مستقر کند، با مانع محکمی به نام مقاومت اسلامی با محوریت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران مواجه میشود. در نتیجه چنین رویارویی اراده یک قدرت نوظهور منطقهای بر اراده قدرت جهانی که مدعی هژمونی است غالب میشود. این حقیقت و حقایقی از این دست ما را به سمت نشانههای تغییر در نظم بین المللی موجود راهنمایی میکنند. در این چارچوب نشانههای ظهور نظم جدید بین المللی را در موارد زیر میتوان دسته بندی کرد؛
۱. فرسایش الگوهای لیبرال غربی
موضوع فرسایش الگوهای لیبرال غربی که قرار بود نظم جهانی پسا جنگ سرد بر مبنای آن پی ریزی شود، مدتها است که در محافل فکری و اندیشهای غربی تحت عناوینی مانند «پایان عصر آمریکایی» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در این چارچوب ظهور الگوهای چالش برانگیز و معارض مانند انقلاب اسلامی ایران مطرح میشوند. آنچه مسلم است الگوهای لیبرال غربی نه تنها جذابیت خود را برای طرح و استقرار در سطح جهانی از دست دادهاند، بلکه ناکامیهای عملی این الگوها، کشورهای مختلف را بیش از پیش برای یافتن الگوهایی جایگزین ترغیب کرده است. ایالات متحده آمریکا دیگر مانند گذشته مرکز ثقل قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی نیست و قدرتهای نوظهور اقتصادی، سیاسی، نظامی در شرق به شمول کشورهایی مانند چین و اتحادیههای اقتصادی مانند «آ. سه. آن» نیز در شکل دهی به معادلات جهانی سهم چشم گیری دارند.
۲. تزلزل در اردوگاه فاتحین جنگ جهانی دوم
اشاره شد که اساس نظم بین المللی کنونی پس از جنگ جهانی دوم با محوریت همکاری کشورهای فاتح شامل ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق و فدراسیون روسیه فعلی، انگلستان، فرانسه و چین شکل گرفته است. اگرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد ایالات متحده تلاش داشته است که نظم تک قطبی مورد نظر خود را تحمیل کند و این موضوع طبیعتاً با مخالفت کشورهایی مانند چین، روسیه و حتی فرانسه مواجه بود، اما در مناسبات اساسی بین المللی کشورهای فاتح سطحی از همکاری حداقلی را بین خود حفظ کرده بودند. اما جنگ اوکراین و رویارویی تمام عیار روسیه و ایالات متحده آمریکا، موجب تزلزلی بی سابقه در اردوگاه فاتحین جنگ جهانی دوم شده است. با یادآوری اثر جنگ در تغییر نظمهای بین المللی، احتمالاً جنگ اوکراین نیز اثراتی پایدار و برجسته در شکل گیری نظم بین المللی جدید خواهد گذاشت.
۳. انتقال مرکز ثقل قدرت از غرب به شرق
روندی که از سالها پیش آغاز شده و اندیشمندان غربی مانند «جوزف نای» به آن اشاره داشتهاند، «انتقال مرکز ثقل قدرت جهانی» از غرب به شرق است. در این چارچوب غرب و بصورت مشخص ایالات متحده آمریکا دیگر مانند گذشته مرکز ثقل قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی نیست و قدرتهای نوظهور اقتصادی، سیاسی، نظامی در شرق به شمول کشورهایی مانند چین و اتحادیههای اقتصادی مانند «آ. سه. آن» نیز در شکل دهی به معادلات جهانی سهم چشم گیری دارند.
همانگونه که اشاره شد، شکست اراده نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا در کشورهایی مانند یمن، عراق، سوریه و لبنان در موارد متعدد نیز موید دیگری برای پایان عصر تمرکز قدرت در جهان غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا است.
*ویژگیهای نظم بین المللی جدید
نظم بین المللی که در حال ظهور و تولد است، ویژگیهای برجسته ای دارد. این ویژگیها برآمده از عناصر ثابت و متغیر نظام بین المللی است. بعبارتی بهتر تغییر نظم بین المللی در بستر نظام بین المللی صورت میپذیرد. بر این اساس مهمترین ویژگیهای نظم بین المللی جدید عبارتند از؛ ایالات متحده آمریکا دیگر مانند گذشته مرکز ثقل قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی نیست و قدرتهای نوظهور اقتصادی، سیاسی، نظامی در شرق به شمول کشورهایی مانند چین و اتحادیههای اقتصادی مانند «آ. سه. آن» نیز در شکل دهی به معادلات جهانی سهم چشم گیری دارند.
۱. بقای وضعیت آنارشی و اصل خودیاری
گفتنی است که مراد از تغییر در نظم بین المللی بصورت دقیقتر، تغییر در هندسه نظم کنونی است وگرنه ویژگیهای اساسی نظام بین الملل مانند «دولت محوری» دست نخورده باقی خواهند ماند. لذا اینگونه میتوان گفت که آنارشی به معنی «فقدان اقتدار مرکزی»، بعنوان ویژگی مسلط نظام بین الملل باقی خواهد ماند و موضوع تأمین امنیت از طریق اتکای به خود، همچنان دغدغه اصلی و اساسی کشورها در نظم بین المللی جدید خواهد بود. ایالات متحده آمریکا دیگر مانند گذشته مرکز ثقل قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی نیست و قدرتهای نوظهور اقتصادی، سیاسی، نظامی در شرق به شمول کشورهایی مانند چین و اتحادیههای اقتصادی مانند «آ. سه. آن» نیز در شکل دهی به معادلات جهانی سهم چشم گیری دارند.
۲. تغییر در توزیع توانمندیها
روندهایی مانند «انتقال مرکز ثقل قدرت» از غرب به شرق، تبعاً موجب «تغییر در توزیع توانمندی ها» و نهایتاً «تغییر در جایگاه کشورها خواهد شد. در این چارچوب بر مبنای توانمندیهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، کشورهایی مانند آمریکا که در رأس هرم قرار داشتند در حال سقوط به ردههای پایینتر هستند و این نقطه عطف شکست تلاشهای بیش از دو دهه ایالات متحده برای ایجاد و استقرار نظم بین المللی آمریکا محور محسوب میشود.
۳. نقش یابی و نقش آفرینی قدرتهای نوظهور
مهمترین ویژگی نظم جدید بین المللی که در حال تولد و تکوین است، نقش یابی و نقش آفرینی بازیگران نوظهوری است که توانستهاند جایگاه قابل توجهی را در معادلات سطوح منطقهای و بین المللی به دست آورند. بدون شک جمهوری اسلامی ایران یکی از این قدرتها است که توانسته با ایجاد زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سطح منطقه غرب آسیا، نقش آفرینی مؤثری در تحولات و معادلات آن داشته است. به هر ترتیب نقش یابی و نقش آفرینی قدرتهای نوظهور یکی از واقعیات نظم بین المللی در حال شکل گیری است و کشورها به هر میزان که بتوانند مؤلفههای قدرت ملی خود را تنوع بخشیده و تقویت کنند، خواهند توانست از قدرت تأثیرگذاری بالایی نیز برخوردار باشند.
نشانههای افول و زوال نظم بین المللی تک قطبی که ایالات متحده آمریکا برای دو دهه در پی ایجاد و استقرار آن بوده است، بیش از هر زمان دیگری در حال آشکار شدن است. الگوهای لیبرال دمکراسی غربی جذابیت خود را از دست دادهاند و نیات جاه طلبانه غرب به رهبری ایالات متحده از صدور تحمیلی دمکراسی غربی بیش از پیش عیان شده است. کارنامه تلاشهای ایالات متحده برای شکل دهی به نظم آمریکا محور پر است از پروندههای نافرجام و شکست خوردهای مانند افغانستان که نشان میدهند پروژه تک قطبی سازی جهان با ناکامی حتمی مواجه شده است. در این راستا نظم بین المللی جدید با نقش یابی و نقش آفرینی قدرتهای نوظهوری مانند ایران در حال تولد و تکوین است. در نظم جدید بین المللی کشورهایی مانند ایالات متحده که سابقا در رأس هرم قدرت جهانی قرار داشتند به ردههای پایینتر سقوط خواهند کرد و شاهد جهانی چند قطبی و متکثر خواهیم بود.
نظر شما